من از برج 7 پارسال تا امروز در خدمت مدرسه بودم آخه من ناظم دانش آموزان دبستان پسرانه شهید چمران شدم روزگار خوبی بود ولی امروز مدرسه تعطیل شده ومن احساس دلتنگی می کند چون واقعا عاشق بچه ها شده بودم خیلی دوستشان داشتم ولی زود گذشت حالا باید صبر کنم تا مهر که دوباره برگردند
نوشته شده توسط: سید کاظم حسینی دانشجو ی رشته علوم سیاسی دانشگاه پیام نور مهریز00
امروز روزی بود که من سرم خلوت شده
نوشته شده توسط: سید کاظم حسینی دانشجو ی رشته علوم سیاسی دانشگاه پیام نور مهریز00
سلام من دوباره میخواهم زندگی را از نو شروع کنم دوباره میخواهم با زندگی که چندین وقت است که فراموش شده دوباره به یاد آورم خدایا کمکم کن......
نوشته شده توسط: سید کاظم حسینی دانشجو ی رشته علوم سیاسی دانشگاه پیام نور مهریز00
باید من را ببخشید به خاطر اینکه امتحانات دانشگاه نزدیک شده من خیلی حساسم به امتحانات باید درسم بخوانم بنابراین نوشتن وبلاگ را برای مدتی تعطیل میکنم .
خداحافظ تا نوشتن دوباره
نوشته شده توسط: سید کاظم حسینی دانشجو ی رشته علوم سیاسی دانشگاه پیام نور مهریز00
من آمدم ولی تنها
باز آمدم تا بنویسم نمی دانم دوستان کجا هستند ولی کاش می توانستم دوباره همه را به دور خودم جمع کنم
نوشته شده توسط: سید کاظم حسینی دانشجو ی رشته علوم سیاسی دانشگاه پیام نور مهریز00
کاش می شد آشنایی ها نبود
وز پی اش سوز جدایی ها نبود
کاش می شد در هوای عاشقی
زندگی مانند یک رویا نبود
کاش می شد در چنین طوفان غم
زورق بشکسته ام تنها نبود
کاش می شد در غم هجران دوست
رنج ها و بی قراری ها نبود
کاش می شد اشک ها پایان نداشت
این دل دریایی ام شیدا نبود
کاش می شد مرگ یک گلبرگ هم
در غروب ساحل دریا نبود
کاش می شد کاش می شد .........
نوشته شده توسط:
نوشته شده توسط: سید کاظم حسینی دانشجو ی رشته علوم سیاسی دانشگاه پیام نور مهریز00
بعضی روزها دلم برای جداشدن از خودم تنگ می شه . دلم می خواد کس دیگه ای باشم . بعضی وقتها دلم می خواد زودتر آقا ظهور کنه . خیلی وقتها با خودم می گم یعنی تا بیاد من زنده می مونم ؟
چقدر از روز و شب ما به ذک ظهور می گذره . چقدر از درد دلهای ما برای ظهورش واقعی و بدون ریاست ؟
تا کی باید روزها و شب ها رو بی خودی طی کنیم ؟وقتی دنیایی هستیم دعاهای ما برای ظهور جواب می ده ؟
دلتنگی هاییی که می شه با حضرت ولی عصر ( عج ) در میون گذاشت ،چرا خیلی از ماها با بیگانه ها درمیون می زاریم .
قروبن غروبهای چمکران که دل آدم هم آرامش می گیره و هم دلتنگ می شه ...
شاید این جمعه بیاید ،شاید ...
برای اولین پستم یک شعر از شعرای خودمو می زارم ...
تو را من با زبان بی زبانی دوست می دارم
و شاید مثل یک دلدار جانی دوست می دارم
نگاهم کن نگاهت را که در من خانه دارد
برای لحظه های همزبانی دوست می دارم
وجودت را وجود بی وجودم سخت محتاج است
و همسان خدایی آسمانی دوست می دارم
تو را در خلوتی پنهان تر از آواز باران
به دور از چشم نااهلان نهانی دوست می دارم
تو را ای یوسف پنهان ز سالی سخت طولانی
برای انتظاری جاودانی دوست می دارم .
نوشته شده توسط:
قالبی به نام سکوت دل برای بلگفا طراحی کردم عزیزان علاقمند می توانند برای تماشا قالب به وبلاگ
sokot-del.blogfa.com مراجعه کنند.
برای دریافت کد قالب روی ادامه مطلب کلیک نمایید...
نوشته شده توسط: سید کاظم حسینی دانشجو ی رشته علوم سیاسی دانشگاه پیام نور مهریز00
خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
RSS
Atom
:: کل بازدیدها ::
40961
:: بازدیدهای امروز ::
7
:: بازدیدهای دیروز ::
3
:: درباره من ::
:: لینک به وبلاگ ::
:: دوستان من (لینک) ::
عاشق آسمونی
همه چیز...
تحلیل وبررسی مسائل سیاسی
سکوت دل دانشجو
مرکز کار آفرینی فریادرس
:: لوگوی دوستان من ::
:: خبرنامه ::
:: موسیقی وبلاگ::